1

دو زنان با کلاه ... در پیتزا فروشی دا فرانچسکو و سالواتوره درمان عذر!

که در آن ما با زنان با کلاه بود?! آه سی, ما را گیولیا Nekorkina بودند و من, پس از تور Amalfi ساحل, ما به ناپل به رهبری با وزوویو تبدیل به زل زل نگاه مسحور…

یک, چرا که من در نهایت سازماندهی شده بود, با کمک دوست خود جاستین Catalano در, یک جلسه در سن جورجیو Cremano در استان ناپل, با فرانچسکو و سالواتوره درمان عذر, پیتزا برای سه نسل.

دو زن با کلاه, لومپارد-پنجره و روم در مسکو, در اطراف ناپل را به رنگ به شهرستان!

اگر من از عبارات از کارکنان پیتزا فروشی در بدو ورود ما فکر می کنم, هنوز هم با فرار از من خنده! چه کسی می داند آنچه که او باید فکر?! دوستان, در تمام موارد حیرت فقط کمی به طول انجامید, زیرا, فقط درآمد, غالب لبخند و دست دادن اند! 😉

من از قبل می دانستند فرانچسکو و سالواتوره درمان عذر به لطف برخی از مبادلات ایمیل به ما, و, از طریق داستان که جاستین به من از خود ساخته شده. من به یاد داشته باشید کلماتی را که من صبح همان من آنها را ملاقات کرد گفت:… "سینتیا, شما که دو marcantoni "شما صورت خواهید دید!"قایق الواری, من باید اعتراف من درست بود! 🙂

Due donne col cappello e... سالواتوره و فرانچسکو درمان عذر

دو زن با کلاه و… سالواتوره و فرانچسکو درمان عذر

به طور جدی, من می توانم با اطمینان بگویم که بعد از گوش دادن به آنها, پس از لبخند, پس از تحریک کوچک من برای تنها هدف از ساخت آن را, که شخص, یکی از واقعی, ثابت, I قدردانی از کار انجام می دهند.

در حالی که جولیا تکنیک های خمیر را با سالواتوره عمیق تر, من, با یک گوش گوش دادن به آنها, با یکدیگر و با فرانسیس در مورد محصولات خود داشتند حرف زدند, در مورد پروژه های خود و آنچه انجام می دهند در منطقه. بدیهی است که بیش از گوش دادن, ما نیز قربانی به طعم و مزه! Ahhh، که فداکاری در زندگی است, که دوست من مارتین!

در سخنرانی های خود، من دوست داشتم به شنیدن کلماتی مانند سادگی, شور و شوق, غرور و افتخار, شور, احترام به فرهنگ محلی و سنت خانواده. اما نه تنها, چرا که چیزی که من ساخته شده لذت بیشتر, است کشف که پیتزا کارت خود را ترویج برخی از مزارع کوچک که استفاده از محصولات. و من, وقتی من در مورد ارتقاء از منابع کشاورزی شنیدن, مایل illumino!

دیگر این است که همکاری خود را با سرآشپزها ستاره Michelin از مناطق مختلف ایتالیا, "تفسیر" پیتزا در راه شخصی, سبب «ستاره پیتزا داد. من صحبت کردن در مورد یکی از رستوران Cannavacciuolo آنتونیو ویلا Crespi, رستوران نینو دی Costanzo در موزاییک, رستوران و Gennaro اسپوزیتو در توره دل Saraceno, به که اخیرا اضافه شده است CHICCO Cerea رستوران دا ویتوریو, رستوران به Davide Oldani در D'O, و مائورو رستوران Uliassi Uliassi.

پس از در نهایت شناخته شده, پس از تماشای آنها را در چشم, ساعت سی, من در حال حاضر می توان گفت, من در آنها را دیدم تمایل به انجام خوب ... تمایل به انجام با هم. در این لحظه دشوار برای ایتالیا هم افزایی از اهمیت اساسی است.

در این داستان من می توانم خمیر پیتزا و ارسال, اما من از دانش افراد ارسال. از طریق بازدیدکننده داشته است من بهتر می تواند درک کسب و کار خود و محصولات خود را, ارسال آنها, هنگامی که آن را مناسب در نظر, اجازه می دهد من به او اجازه می دانیم.

ترک آن روز, من خداحافظی به دوستان. من زندگی می کنند تا مردم, هیچ راه دیگری برای من, مهمتر از همه برای عشقی که من به آنچه من انجام داده.

من آنها را با این جمله استقبال: "پسران, انجام شده است بزرگ, شما می توانید بسیار زیادی برای این سرزمین, برای تولید آن و مردم آن. پا بصورتی پایدار و محکم بر روی زمین, همیشه, به باد بد گوش نمی, نکته مهم این است که شما به جلو در راه خود را, به طور مداوم, با توجه به اعتقادات خود. هر چیز دیگری, به تنهایی خواهد بود ..."

این فلسفه که من به زندگی دوم من اعمال است, زندگی بسیاری از احساسات…




چرخ زندگی, توسط رستوران کفاشی در trullo در مارتینا فرانکا.

Peppino علاقه کرد و گفت است… "کام DSC تو نارسائی قلبی toq"

Peppino, کفاش و سپس رستوران. این همه در آغاز شده 1969 وقتی که, وارث trullo نه چندان دور از مرکز مارتینا فرانکا از تارانتو, تصمیم گرفت که به همسر خود را با کسب و کار تهیه غذا بر اساس خانه به سبک پخت و پز, نمونه ای از منطقه.

Il 3 در ماه ژوئن گذشته پنجاه و شش سال از ازدواج جشن. از این اتحادیه سه فرزند به دنیا آمده اند, دو نفر از آنها با او کار کند به طور فعال در خانواده های محلی, 'Trattoria از چرخ ".

من شناخته شده جوزپه CECI, Peppino, در یک شب تابستان نه خیلی مدت قبل. من بعد از یک پیاده روی در زیبا دوستان به ارمغان آورده اند مارتینا فرانکا, شهرستان زیبا با یک تاریخ غنی در قلب واله D'Itria. Il پروفسور. پیرو مارینو آن را به خوبی به یاد می آورد:

“Qمختلف زمانبند UI الکترونیکی barocco " با عنوان در ماه ژوئن '97 مجله Bell'Italia در مورد شهر قدیمی از مارتینا فرانکا. این کلاس از آقایان بود که, در نیمه دوم قرن هجدهم, تصمیم گرفتیم تا قابل مشاهده قدرت اقتصادی خود را با آغاز روند بازسازی و ارایش از خانه های قدیمی 'در دادگاه’ (masseriole کوچک در کشور), که بود خوابگاه از اربابان.

این کشور می شود, گویی با سحر و جادو, در موزه های معتبر گسترده: پورتال سبک باروک و روکوکو, تاب با کتیبه ها و caryatids, پایتخت قرنتس و satyrs کوچک, نقطه خیابان های شهر. شکم و ظریف بالکن آهن ساخته جوانه زدن از بالای ساختمان. فضای داخلی از خوابگاه با نقاشی های دیواری در تالارهای برای پذیرش تزئین شده, به برخوردهای عاشقانه, کنسرت کوچک موسیقی.

این زمان برای صرف شام بود, و تمایل به صرف یک شب در تاریخ رستوران و غنی محلی ساخته شده است سقوط انتخابی در آنهایی که Trattoria که من دوست دارم, کسانی که با سرمایه T, کسانی که در آن فضای گرم و استقبال است…

با Peppino بلافاصله در لحن وارد. همانطور که من به داستان های خود را به گوش من بیان در چهره اش نمونه ای از مردانی که با شور و شوق زندگی می کردند تماشا, بین کار و فداکاری های بسیاری از. در واقع من از دست رفته چیزی, اما فقط به این دلیل نزدیک خود را به صحبت در تارانتینو اجازه من به درک همه چیز.

این Peppino زندگی اشتیاق زیادی برای این سرزمین بود, برای مواد غذایی, بلکه برای تاریخ. وقتی که او متوجه شد که منافع من شبیه به او بود, من 'به معنای واقعی کلمه به دست گرفته، منجر به من برای بازدید از موزه خود را. مجموعه ای غنی از آثار تاریخی ساخته شده است که من از دست دادن از زمان تا, به نام برای شام, من در جدول پیوست دوستان. در آن شب واقعا خسته کننده برای من برای نشستن بود ...

نه تنها آنجلو, پسرش, من به او صحبت. من همچنین فرشته دیگر, در این مورد برادر زاده اش.

سینتیا, عموی من یک مرد تنها است, 'کارگر خستگی ناپذیر به نام فداکاری و احترام به دیگران زندگی می کردند. همدردی او مسری است. این مرد فروتن که انتقال آرامش, یک مثال خوب برای همه ما. من به یاد داشته باشید چند تابستان پیش , وقتی که, در رستوران از عموی خود Peppino یک نمایش فوق العاده برگزار شد, به عنوان غیر منتظره و ناگهانی, یکی از بهترین خاطرات زندگی من.

ERO به شام, نشستن در یک جدول در مقابل trullo با یک زن و شوهر از دوستان موسیقیدان من ونتو. در فضای منحصر به فرد, با cicadas در پس زمینه و در زیر آسمان پرستاره, degustavamo شادی در همه چیز خوب شیرین خاله Graziella آماده کرده بود. دوستان من هیجان زده و خوشحال Puglia به کشف کرده اند بود, هر دو برای پخت و پز و هنر. ناگهان آنها تصمیم گرفتند تا به ما چیزی بدهد و در مقابل. آنها برای یک گیتار است که ما در مورد یک نیم ساعت رو پرسید ... و در اینجا سحر و جادو! شروع به بازی، ایجاد یک کنسرت غیر منتظره. در جدول همه ما می خواند, و بسیار به آرامی مشتریان دیگر ما با نزدیک شدن به تشکیل یک گروه کر تنها از صداها و تشویق.

بر اساس همه چیز را زیر نور مهتاب سورئال به نظر می رسید ... ما برای ساعت رفت, تا اواخر شب, چون هیچ کس می خواست به ترک, هیچ کس می خواست برای شکستن سحر که موسیقی ایجاد کرده است. این حافظه با ارزش است که من در یک محل جادویی زندگی می کردند. دوستان من گیتاریست و خواننده مارکو Anzovino Marnit Calvi از بود.

من هم فراموش نکنید که شب آنها را به تصویب رساند… خداحافظی Peppino به من گفت: "سینتیا, cuntente rumaste?"پاسخ من یک لبخند بود, قضایی و اینکه آیا!




دوباره نویسی زندگی در چهل, از آرایشگری به سرآشپزها, نام خود را دینو است, او Trattoria "لا Colonna"

چند شب پیش من شام در یک رستوران در میلان به حال, “ستون. این سایت ندارد, بلکه, تنها سایت که یکی از واقعی است. چه مجذوب من. ما آنقدر عادت کرده اند به در خط که گاهی اوقات ما را نادیده می گیرند چیز بتن و ملموس سفر… اما خوشبختانه, همیشه.

شام آماده شده توسط دینو, آشپز د ستون, بود برگزار شده توسط Francesca Lovatelli Caetani, WebSpotMagazine مدیر تحریریه, ه دا ایوانا ویلا از وب spot.it. Hسال بیش از من حضور داشتند, گروهی از روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان. مونیکا Papagna از biscottoalgiorno.com, سارا MILLETT از l-اشتها می آید leggendo.com, آملیا صورت طراح مد مستقل, و یک مهمان با تعجب که من با عشق در طول شب مورد بحث, خبرنگار الکساندر Aleotti, رئیس فوتبال Brera.

فقط وارد, به عنوان عادت من برای انجام این کار در مورد محیطی که در آن مردم دیدار من با کار یادگیری است, من در اطراف کمی برای محلی برخوردی خشن روبرو. فضای کمی 'خاطرات یکپارچهسازی با سیستمعامل از گذشته توجه من فورا به خود جلب کرده.

بلند گو حرف زدن قدیمی, یک عکس با از خود گذشتگی در حافظه از رناتو Rascel شام آنها, و یک دیوار گوشه با نوشتن قلم توسط بازدید کنندگان از مغلوب ساختن پیشی جستن محلی, ساخته شده من لبخند. سپس, یک بار به نام به منظور, من به این گروه پیوست.

سقوط طبقه پایین من خودم را در مقابل محیط کلی زیبا EN محل آماده شده توسط آملیا صورت یافت, کارشناس قوانین و مقررات و مدرس دانشگاه، در دوره های اختصاص داده شده به آماده سازی جدول. سلام, گپ زدن, و پس از آن در جدول. سکته قلبی Venuta شهرت decisamente بود.

از جزئیات جالبی شناسایی پس از خواندن منوی لا Colonna به, این است که حرکت صفحات در حال حاضر به شراب مرتبط, هر دو به عنوان یک هزینه, که برای تطبیق.

بعد از شام, appena potuto, من نشسته بود کنار من دینو, آشپز حقیقت. او بلافاصله همدردی من به دست آورده بود, از زمان ورود و من ارائه یک لیوان شراب, شراب گازدار, بود یک اصطلاح شناخته شده مورد استفاده قرار گیرد برای تعریف شراب گازدار است که نه تنها می تواند ایستاده.

پسر دینو, اگر چه مادر یک رستوران به حال, از آن است که نسبت به رشته های مختلف به کارگردانی. پس در گوگل مدرسه را ترک کرد, برای مدت زمان طولانی در این حرفه از آرایشگاه برای بانوی اعمال.

حدود ده سال پیش به نوبه خود با تصمیم برای تبدیل شدن به یک آشپز. به روز او به فروش می رسد یخ زده, و او به دست به طبخ کار شب در کنار یک آشپز. سپس, با دستیابی به مکان های که هنوز مدیریت, تحقق یک رویا. هرگز فکر می کنم این اواخر به تغییر زندگی خود را ...

TRATTORIA لا Colonna به در

از طریق S. ماریا آلا پورتا, 10 – میلان

 




گربه و روباه در یک گوشه

گربه و روباه می گویند !? In un Cantuccio poi !? اما چه کسی تا به حال خواهد شد ?

اجازه بدهید توضیح دهم ... من با اشاره به یک آشپز بازیگوش هستم, مائورو الی (Elli) رستوران آشپز و حامی از گوشه که, در توافق با روکو لتیری, یک شام با دام سازمان, و یا بهتر, شام آموزشی. من می توانم به شما بگویم که تنها, پوزخند در میان چیزهای دیگر، که لازم نیست, دو bontemponi آن را فقط کشیده ...

"شراب است که ویژگی منحصر به فرد که قادر به تغییر شدت, عطر, رایحه بیش از یک درجه حرارت با تغییر در شب.” مائورو الی (Elli)

دیشب شام در شرکت آموزش و Elio Ghisalberti حضور, روکو لتیری, درخت Schieppati, روبرتا Schira, این Giacomo Mojoli و به طور طبیعی مائورو الی (Elli). همه ارتباط برقرار غذا و متخصص شراب, حداقل خود, من بیشتر از طعم و مزه آشنا و گوش دادن هستم, وقتی که من می توانید البته خفه شو.

روکو لتیری شب های ما می گوید که ما پنج شراب قرمز اهل توسکانی در تاریکی طعم معرفی, پنج عینک با اشکال مختلف, درجه حرارت های مختلف, بدیهی است که به غذاهای مائورو همسان. ما را مجبور به حدس زدن شراب, سال و بهترین بازی, با نوشتن یادداشت مزه برای هر دوره.

چیزی که من واقعا نفرت به انجام, است به صحبت می کنند و یا در مورد شراب در فنی ارسال. من فقط حوصله کنید, البته، با تمام احترام به کسانی که. شراب به من چیز دیگری است, تاریخ , خاک است, یک فلسفه زندگی است. من به یاد داشته باشید که, زمان FA کم, مزه کردن شراب از جورجیو Grai, او از من خواست به او بگویم. پاسخ من این بود: "من شراب را می نوشند, من به کارشناسان ترک برای گفتن". برای اینکه روشن, کارشناس I با اشاره به کسانی که تولید هستم; من می خواهم به آنها را بشنود که چگونه یک شراب.

من این قضیه را برای شما به درک که چگونه شور و شوق کمی که در ابتدا از شام به حال. هنگامی که روکو سپس آن را توصیه می شود که هر کس به توجه و صحبت می کنند کمی به خودم گفتم: "آه signur, آن شب انتظار برای من!"اما هیچ! باید اعتراف کنم که من واقعا از آن لذت بردم! از آنجا که ...? یک بیت برای فرهنگ عامه که من طبق معمول من باعث شاید کمی, اما فقط به مردم بهتر می دانند, و پس از آن, چرا که مائورو شراب به درجه حرارت گمراه کننده به ارمغان آورد, پس به صحبت. من آنها را با دست خود را گرم, زیرا شراب قرمز, خوب, در درجه حرارت بیش از حد کم, من دوست ندارم!

اما نکته این حق در اینجا بود, به طعم "شراب" به طور کامل در دماهای مختلف. تغییر, و خوردن آن را تغییر, بسیار به مانند شراب مختلف نگاه کنید. چی vinto در هکتار? هر کس و هر کس, بلکه, برنده شراب! قرمز بزرگ اهل توسکانی, پررنگ ریکاردو Baracchi, محصول 2006, ترکیب 50% sauvignon پتال و 50 % syrah.

این آموزش شب بسیار آموزنده بود… بلکه بسیار خوشمزه!

یک تشکر ویژه از گربه و روباه!

 




«خانواده Serandrei… سابقه زمین های ونیزی و دریا "

در این دستور غذایی : “Bigoli در سالسا با vellututata از تره فرنگی و نان سرخ شده”

بیا diceva ویلیام شکسپیر, یک داستان در زندگی همه انسانها وجود دارد, و شنیدن شور و شوق من است.  چند شب پیش, نشستن در کنار کیم و جیانی Serandrei, در "سالگرد 50 از رستوران"لا Caravella",  من یک شب دلپذیر صرف گوش دادن به داستان یک خانواده پنجره در یک شهرستان است که همیشه به من با چشم پر, قلب و روح ...

“بدون حافظه ما هیچ چیز. بنابراین آن را با مردم است. ایتالیایی ها مجموع تجربه در تاریخچه. اگر شما از دست دادن, بازگشت به اشتباه گرفته شود که مردم عادی هیچ صدای. بنابراین آن را با شراب و غذا و شراب است. آشپزخانه ضعیف می شود که ثروت, کشاورزان شراب که DOC می شود. این بیش از حد تاریخچه است. ریشه های ما به هنگام تولد به مردم ایتالیا, با سنت های آن, با خلاقیت خود, با برتری خود را شناخته شده در جهان”. جورجیو فراری, استاد تاریخ معاصر

این بعد از میلاد بود 1905 وقتی که زو Lustig منشاء مجارستان, و اوگو Serandrei, در پیزا متولد اما به ونیز نقل مکان کرد, ازدواج. آنها حقوق بازنشستگی کوچک از هشت اتاق که به نام آنها "بین المللی" اجاره و کسب و کار هتل آغاز شد.

اوگو, یک بار از جنگ بزرگ بازگشت, همراه با پسرش رنزو او خود را به هتل اختصاص داده شده بزرگ تر شده و بهبود آن. به 1908 nasceva ل 'هتل Saturnia & بین المللی. Saturnia, نام باستانی ویرژیل در ایتالیا.

واقع در قلب شهرستان, بین پیازا سان مارکو و گالری Accademia, هتل نقطه جلسه ایده آل به بازگشت شد, پس از جنگ, به که میل به عادی که اجازه می دهد به صحبت دوباره از هنر و فرهنگ. تحت راهنمایی های رنزو Serandrei, بنابراین متولد شد نوار چیرو در, باشگاه معروف در آن زمان به هتل متصل, که به افتخار استقبال از امثال به حال سارتر و سیمون دوبوار.

به 1963 نقطه عطف دیگر. نوار چیرو توسط رنزو تبدیل شد, طرفداران بزرگ پخت و پز, در رستوران "لا Caravella"بنابراین برای فضای داخلی که حافظه ساختمان از ویژگی های یک کشتی قایقرانی باستان گزارش نام.

خلاقیت رنزو, مرد در تعقیب, بدان معنی است که رستوران ممکن است برای بیست و پنج سال متوالی ستاره میچلین دست آوردن. پنجاه سال از تاریخ و سنت: 1963 – 2013.

تداوم در خانواده است بدان معنی است که, پس از مرگ رنزو, به دنبال فعالیت های کودک آلبرتو.  از 2012 این هتل توسط مدیریت اوگو Serandrei توسط پسران خود را به کمک, نسل چهارم از خانواده: ماریانا, جیانی, گرتا الکترونیکی زو کیم.

از 2000 یک چالش جدید, l’هتل کلسیم’ Pisani که, کیم به من گفت که چگونه Serandrei, توسط اصول "طراحی هتل ها" تفسیر به سبک هنر دکو در یک معاصر الهام گرفته. در حال داستان پرشور است که بازیابی اشیای عتیقه در اینجا و آنجا, من به عنوان زده, با صبر و شکیبایی, تخت 30S 40S اصلی و جمع آوری شده اند, همه متفاوت از یکدیگر.

چت نشستن در کنار کیم من می تواند توانایی خود را به "فراتر از نگاه" را ببینید. همه دارند, یک مهارت است که شما را از طریق مشکلات خرید است… که به غنای ذهن و حساسیت. ناگهان, در حالی که من او را در مورد عادت من از جمع آوری سنگ ها و سنگ ها در حافظه از مکان های I بازدید گفت, مایل اند detto: "حدس Cinzia? مادر من یک زمین شناس است!"

روسانا Serandrei Barbero از, یک زن به زمین در یک شهر ساحلی. من دلیلی برای انتخاب خود از زندگی پرسید:, و, در نتیجه مطالعات گسترده خود را مربوط به پایه های ونیز, I وضعیت سلامت این شهرستان به روز شده.

  • انتخاب من از زندگی است که به راحتی توضیح داد. به عنوان یک نوجوان I دیوانه وار عاشق کوه بود, از سنگ و, برای توسعه, dell'arrampicata. I پیوست چرا که من می خواستم برای انجام زمین شناس زمین شناسی در تیرا دل Fuego. من به مدت چهل سال در زیر زمین در ونیز مورد مطالعه و می توانم بگویم که سلامت خود را, قابلیت استفاده از سن, può essere definita buona. روسانا Serandrei Barbero از

در بحث ما از زمین و دریا, آن شب, جشن پنجاه سال از تاریخ "لا Caravella", چه آشپز توسط Silvano شهری او به ما در مورد پخت و پز خود را ساده و با رعایت احترام به سنت و کیفیت مواد خام گفت.

"امروز ما در مورد مواد غذایی در بسیاری از صحبت: ما از حرکت مواد غذایی نشان می دهد به هنر غذا, از غذا رسانه به مواد غذایی مفهوم تا طراحی مواد غذایی. در دید من در حال حاضر زمان است بازگشت به اصول, یا به آشپزخانه که در آن پژوهش است دقیقا بر اساس در این مطالعه از محصول, بدون ابتذال, بدون بیش از حد و تلاش برای spettacolizzare در همه هزینه ها.”

در پایان داستان من من می خواهم دستور غذا برای غذای اصلی انتخاب شده توسط آشپز توسط Silvano شهری, یک ظرف سنتی.

Bigoli و سالسا, با تره فرنگی آبش و نان سرخ شده در روغن گرم خدمت

 

در خدمت 4 مردم

عناصر:

  • 200 گرم پیاز;
  • نصف فنجان روغن زیتون;
  • فروش فقط به عنوان;
  • 300 گرم از bigoli تاریک (ماکارونی گندم کامل);
  • 75 گرم از ماهی کولی شور;
  • خرج کردن از فلفل;
  • خرده نان.

روش:

پوست پیاز و برش ریز. سپس, پور نیمی از روغن را در ماهی تابه اضافه کنید و پیاز; اجازه دهید آنها را خشک روی حرارت کم. پخت در ظرف تحت پوشش, برای مورد 15 دقیقه, خیس کردن پیاز گاهی اوقات با کمی از آب (نه بیشتر از یک لیوان در همه), تکان دهنده مخلوط تا زمانی که از آن خواهد شد به یک پالپ کاهش می یابد. در ضمن, قرار دادن در آب آتش برای پخت و پز ماکارونی: فقط حباب, اضافه کردن نمک و ماکارونی.

وقتی که پیاز پخته شده, اضافه کردن ماهی کولی قبلا شسته, نمکگیری و اندام; از mash با چنگال بارها و بارها, برای به دست آوردن سس قهوه ای. سپس خاموش حرارت و اضافه کردن روغن باقی مانده را به سس, مخلوط کردن. تخلیه bigoli, rovesciateli در یک کاسه, بازی شیر یا خط با سس و خرده نان سرخ شده.

قطعه قطعه 200 گرم تره فرنگی; در روغن سرخ کرده با روغن زیتون کمی و کمی آب. تصحیح مخلوطی از نمک و زمانی که آن را پخته شده, ترکیب همه آن را به یک کرم نرم, اما پایدار, که دستور العمل همراه. سرانجام, تکمیل ظرف را با خرده نان سرخ شده و روغن زیتون

علاوه بر این از آخرین عنصر, و یا تره فرنگی, هدف کاهش طعم و مزه قوی از ماهی کولی. "این یک بشقاب توضیح داده شده توسط آشپز همان,  که با چشم انداز آشپزی مدرن "سازش نیست.




داستان های زنان شجاع ... "دیدار با نادیا Vincenzi"

 

Nadia Vincenzi, مالک سرآشپز ریمینی Ristorante دا نادیا, یک ستاره میچلین در Castrezzato, از Brescia.

زنان شجاع, کسانی که بلند, زندگی با وجود همه چیز نمی تواند خم. من سعی می کنم و به آنها دست بدهید, زیرا می دانند که, درس زندگی مداوم است.

من به لطف دوست من و Elio Ghisalberti روزنامه نگار نادیا ملاقات کرد که, شناخت سلیقه من در مردم, دیده است مناسب به من معرفی.

مقصد این است که دقیقا به من نزدیک نیست تا به پس زمینه منتقل می شود زمانی که, به سوال من در مورد همین دلیل است که انتخاب, پاسخ بود: "این زن از کسانی که از شما درخواست, از کسانی که مبارزه, از کسانی که تاریخ است به شنیده می شود ... "من باید اعتراف کنم که من هم فکر کردم, دیدم ادم پرحرف و یاوه گو که: "و آن را یک استراتژی بقا در شب است ?!"بدیهی است شوخی, اولین زیرا پس از همه آنها می گویند که من دلسوز هستم, و دوم, نادیا گوش دادن به این دلیل که یک تجربه واقعی بود… در حالی که او به من در مورد مسیر خود من بیان گاهی غمگین گفتن, و گاهی اوقات کمی رویایی عاشقانه ... که در واقع, من یک داستان از زندگی شنیده و عشق پایان خوشی که سی و هشت سال بعد صورت گرفت ...

نادیا Vincenzi در پدر و مادر ریمینی رومانا متولد شد مجبور به حرکت به ده سال در کالیفرنیا با خانواده اش برای نیازهای کسب و کار. کسانی که شاد ترین سال خود شد, کسانی که از بهترین خاطرات, هنگامی که پس از زمان مدرسه بود سریع در رستوران خانواده عبور. و 'وجود دارد با مادر و پدر خود را که تا به مبانی هنر پخت و پز است که هنوز هم به آن دسته از تعالیم مراجعه آموخته.

سال گذشته ... ضرب آهنگ های شاد سال بدون دردسر که نادیا آورده, با تشکر از زیبایی های آن را, برای برنده شدن عنوان دوشیزه Molise. در '67, a vent’anni, او ازدواج کرده و دارای دو فرزند. پس از یک چیزهایی به ظاهر بی سر و صدا را تغییر داده و تا به حال به از هم جدا شوند. بیست و شش بود, دو فرزند, و تا به حال به بیش از شروع… با تمام قدرت خود او تصمیم به باز کردن یک رستوران کوچک در نزدیکی Termoli با تجربه به دست آورد آشنا. کار, تعهد و فداکاری ثابت. تنها تفریح ​​او اجازه خود را به برخی از شب در سالن رقص که آن را ممکن بود. این جا بود که او را ملاقات کرد که Valerio, آن پسر زیبا, به عنوان نادیا او را به من به من گفتن توصیف, که او برای حدود یک سال حضور.

یک روز والریو را نشان نمی دهد برای یک قرار ملاقات و آنها را از زندگی خود ناپدید شد. او نا امید شده بود و رنجش, را درک نمی کنند, اما تا به حال به در, و او چنین کرد ... او به سمت شمال رفت و یک مرد ملاقات کرد. دو کودک دیگر به دنیا آمده اند, اما این بار موفق شد با او نیست. او دوباره به تنهایی ایستاده بود ... تا اینکه تا او در یک سوپر مارکت به مدت چهار سال کار کرده, تا 90, رفت و برگشت را به بازی دوباره در هنگام باز کردن یک رستوران کوچک, "در دسکو", بخش سنت جوزف از Rovato, از Brescia. ماجراجویی در اینجا تا '93 ادامه داد و پس از آن با کسب و کار جدید در Sarnico ادامه. به 2000 تلاش های سرمایه گذاری در ستاره میچلین نادیا به رسمیت شناخته شده. اما یک رویداد دیگر متوقف عمر خود را ... از درد ناگهانی زانو او را مجبور به عمل جراحی است که این فعالیت به مدت شش ماه متوقف شد. او خود را در موقعیت مجبور به فروش رستوران یافت ... پس از بازسازی میل به بازگشت در Molise، جایی که او شاد ترین لحظات عمر خود را زندگی کرده بود خیلی بود, اما فرصت جدیدی است که ارائه شده است, کسب پیشنهادی از یک محل در حومه شهر در Castrezzato, از Brescia. بنابراین شروع یک ماجراجویی جدید با رستوران "دا نادیا" که در آن 2011 میچلین ستاره به رسمیت شناخته شد.

در یکی از همکاران خود را در استفاده از شبکه های اجتماعی شکل گرفته است. برای غلبه بر تنهایی نادیا در جستجوی دوستان قدیمی از Molise رفت. یک شب گرفته شده توسط خاطرات تایپ نام آن عشق خود را به طور ناگهانی از سال ها قبل ناپدید شد, که Valerio. نام و نام خانوادگی به نظر می رسد ... به نظر بعید است، اما حتی اگر او تنها تصویر بود, davanti a lei. او تصمیم به نوشتن به درک چرا ناگهان سالها قبل از ترک کرده بودند. Valerio گفت ... هیجان در خواندن وصف ناپذیر… حقیقت این بود که پدر و مادر خود, وقتی یک زن که با دو فرزند جداگانه حضور داشتند شنیده, او را از حضور مانع بود. آنها شروع به خشمگین 17 مه 2012, سپس, در بیست روز پیش توالی مداوم بعدی را بر روی تلفن, تا 10 که Valerio ماه ژوئن گذشته زمانی که او از Molise توسط نادیا بازگشت, عشق ممنوع با سی و هشت سال قبل از. در حال حاضر آنها با خوشحالی با هم زندگی می کنند و همکاری.

نادیا نتیجه گیری داستان داستان زندگی او را او به من گفت: "سینتیا, حالا در شب گریه نمی کنه, تنها دیگر, او در نهایت به عقب آمد به من!"واقعیت این است که شما هرگز نباید تسلیم, شما همیشه باید ترک درب باز به امید. نادیا اثبات زنی که عشق از دست رفته خود را به خوبی پس از سی و هشت سال پیدا کرده است ... زنی که پاداش یک عمر تعهد و فداکاری بیان تجربه و خلاقیت در آشپزخانه ظروف ساده زندگی می کند که به یاد می آورد زمانی است .... ماهی آشپزخانه، رومانا دریای آدریاتیک.




بازگشت به ونیز به طعم ...!

Venezia, città unica al mondo… C’è chi la ama e c’è chi la odia. Per quanto mi riguarda è stato amore a prima vista, perché Venezia ti riempie gli occhi… Dovunque guardi vedi arte, storia e bellezza. Come dice Friedrich Nietzsche, se dovessi cercare una parola che sostituisce musica, potrei pensare soltanto a Venezia.

I percorsi in questa città magica sono tanti… Percorsi di storia, هنر, فرهنگ دی. In questa mia ultima visita però, ho voluto privilegiare in particolare un percorso… un percorso di gusto!

که گفت:, come dico io… pronti, از طریق!

Dopo la mia consueta passeggiata a piedi per le calle di Venezia, sono andata a trovare un amico conosciuto a Milano in una cena, Alberto Fol, Executive Chef presso il Ristorante La Cusina dell’Holtel The Westin Europa& Regina. Questo storico hotel affacciato sul Canal Grande, nasce dall’unione di cinque antichi palazzi del diciottesimo e diciannovesimo secolo.

Alberto è nato a Treviso, ma grazie all’albergo dei genitori nelle dolomiti bellunesi, è cresciuto respirando aria di montagna. Tutto è iniziato da li, la passione per la cucina, per la natura, per i produttori che seguono pratiche agricole sostenibili, per i gusti antichi, per la tradizione…

Come per tutti noi, ci sono persone nella nostra memoria che hanno influenzato le nostre scelte. Suo nonno, portandolo da piccolo nell’orto, lo ha avvicinato al vero sapore degli ortaggi appena colti. Io stessa ho ricordi analoghi e indimenticabili, come il sapore dei pomodori appena colti in campagna da mia nonna a Treviso, rossi e carnosi… ricordi indelebili impressi nella memoria che ci riportano al mondo contadino, alla Terra.

Insieme al suo secondo, il timido e introverso Chef Riccardo Porracin,  ho passato una piacevole serata degustando i piatti deliziosi da lui preparati, e conoscendo l’uomo appassionato che pian piano le mie provocazioni scherzose hanno fatto emergere. Davanti a noi un suggestivo scenario della Basilica di Santa Maria della Salute illuminata dalla luna.

Ma non è finita qui, perché il mio percorso di gusto è continuato il giorno dopo all’Antinoo’s Lounge & Restaurant del Centurion Palace Hotel.  Il suo nome è riconducibile ad una moneta di Antinoo trovata durante i lavori che hanno portato all’apertura dell’hotel affacciato sul Canal Grande. Al mio arrivo mi ha colpito la facciata dallo spiccato stile gotico veneziano, entrando l’accogliente giardino con edera e piante di bambù, e all’ingresso della hall un lampadario di cristallo a forma di gondola! Spettacolare!

Ad accogliermi la gentile Micaela Scapin dell’Ufficio Stampa, و Massimo Livan l’Executive Chef.  Mi ritornavano in mente le parole di Riccardo Porracin il giorno precedente: "سینتیا, Massimo è un gran chiacchierone, alla tua pari direi, se non di più!" Bella sfida mi son detta, sfida che ho vinto! 😉 Ma per farmi stare zitta Massimo ha trovato facilmente il modo, il suo eccellente menù degustativo ha fatto si che la mia concentrazione fosse dedicata alla creatività dei suoi piatti.

همانطور که من اغلب می گویند, mettersi a tavola e gustare cibo e vino, è un’autentica celebrazione dei prodotti della Terra, guidata da chi cucina grazie all’esperienza e alla sapienza maturata.

 Sono convinto che un grande piatto si possa creare anche utilizzando soltanto due ingredienti. La bravura di uno chef si misura anche nella capacità di osare, sperimentare, ingegnarsi. Massimo Livan

 




خیابان مواد غذایی ... "را یک گام به عقب برای رفتن به جلو"

خیابان مواد غذایی, غذا خیابان به معنای واقعی کلمه ترجمه. در گذشته عادت معمول, تمرین در خارج از کشور, به تازگی در ایتالیا با استفاده از اصطلاحات انگلیسی مورد ارزیابی قرار. بیایید آن روبرو هستند, chiamandolo così da un senso di modernità che altrimenti non avrebbe, اما خط پایین این است که این نمونه از مواد غذایی محلی است که مصرف هستند در حالی که راه رفتن و یا بر روی یک نیمکت,  in modo più economico, تجربه قلمرو بیشتری.

فقط چند روز پیش من با صحبت شد Beniamino Nespor, proprietario insieme ad به Eugenio Roncoroni  del Ristorante e Burger Bar di Milano,  "در بازار".

دو ventinovenni جوان من به لطف فرانچسکو Ottaviani ملاقات, یک دکتر که با آنها من اغلب نظرات و تجارب تبادل. دانستن من به من گفت: "شما باید برای رفتن! کسانی که بچه ها را دوست دارم گرمی که مردم برای در نگاه!"برخی آن را به جنون, من فقط بگویم که من با احتیاط از نرمال هستم. من عاشق ذهن خلاق با آن کمی از جنون است که اجازه می دهد تا شما جرات.

به محض ورود من، من که در قسمت بیرونی از محلی, من تقریبا ناشناس می گویند ... هیچ نشانه ای از رستوران, تنها چند صندلی در خارج و نشانه ای از بار برگر. سپس, ورود, l’atmosfera è cambiata…  محیط کوچک و دوستانه و انتخاب ساخت کار در آشپزخانه قابل مشاهده بلافاصله من در سهولت قرار داده. او پذیرفته نوع بنیامین، من با آنها بلافاصله شروع به چت ...

  • پت, هنگامی که فرانسیس من در مورد شما و محلی خود را با شور و شوق زیادی گفت:, دانستن سن و سال خود را, من بلافاصله مجذوب شد. چگونه دوستی شما و همکاری خود را پس از آن?

ما برای اولین بار در دبیرستان ملاقات کرد, اما بعد از آن ما تماس از دست داد. سه سال پیش یک دوست مشترک ما در تماس قرار داده و به خاطر او از اهداف ما می دانستند برای باز کردن یک رستوران است. بعد از اینکه ما دوباره برای یک در حالی که 'بازدید, ما تصمیم به گرفتن این پروژه رو به جلو، "آل Mercato".

  • “در بازار”, دلیل انتخاب نام?

این نام اولین بار بود که بلافاصله ما موافق, و در هر صورت منعکس شده نظر خود را برای ایجاد یک نوع بازار, که در آن شما ببینید چه چیزی شما را بخورند در حالی که آن را در حال پخته شده. یک چیزی که در بازارهای آسیایی بسیار معمول.

  • هیچ نشانه ای در خارج نشان می دهد حضور رستوران خود. Che cosa motiva questa scelta?

نشانه لازم نیست, ما آن را دوست دارم, تنها با آرم ما در نئون قرمز. ما تبلیغات از هر نوع انجام داده ام چرا که ما خیلی بیشتر تکیه بر دهان به دهان. من هم که می دهد احساس خوب به تصویب قبل از این محل خارج ناشناس, دیدن این آشپزخانه بزرگ, افرادی که خوردن, کسانی که در صف…

  • به من بگو که چه نوع مواد غذایی را انجام?

در رستوران غذاهای بین المللی انجام به پایگاه ایتالیایی. ما دوست داریم به مخلوط مواد تشکیل دهنده از سراسر جهان, ایده های ما در حال فکر کردن در مورد سفر ما, اما با استفاده از پایگاه ها و تکنیک های پخت و پز ایتالیایی. ما همچنین سعی کنید برای حفظ مفهوم اشتهااور ایتالیایی, اول, و دوم است. در کافه همبرگر عشق ما را به ارائه همبرگر و دیگر جهان غذا خیابان, بدیهی است با استفاده از تکنیک های از رستوران. این به ما فرصت می دهد که همیشه ارائه یک محصول با کیفیت.

  • "خیابان های غذایی", آنچه شما تصمیم به دنبال این مسیر نیز?

غذا خیابان شور و شوق هر foodie است. و ما, همچنین به عنوان آشپز, ما همچنین خوردنی. عشق ما را به رفتن در اطراف غذا خوردن در بدترین غواصی جهان, غذا خوردن در کوچه و خیابان, در piedi,  cose a caso… Insomma, سعی کنید از تجربه های جدید. غذا خیابان چیزی است که ما را در درک چگونه است که یک کشور است. تجربه غذا خوردن با دست خود را پس از, است کاملا از یک ساخته شده با استفاده از قاشق و چنگال های مختلف.

  • پت, هنگامی که شما از من پرسید چه من می خواستم به خوردن I پاسخ: "مرا آنچه شما را در این زمان غذا خوردن".  دوستان, من به ارمغان آورد ام یک ساندویچ بزرگ ثابت بسیار خوب.  گفت: پس از پس بدیهی است آن را در خود ندارد. من می خواهم بگویم?

شما همبرگر ما ساخته شده در I. شیوه ای ترجیح می خوردند همبرگر "در بازار"این تفسیر ما از غذا خیابان های کلاسیک آمریکایی است.

ما با استفاده از گوشت از کشاورزی ارگانیک, از tritiamo 2 به 6 بار در روز, هر روز آماده سازی سبزیجات, جام جم پیاز کار می کنیم, خیار ترشی ما آنها را انجام دهد, سس پوره, e il pane lo abbiamo disegnato insieme al nostro panettiere… Poi ci sono tutte le varie aggiunte per soddisfare ogni palato.

او که بدون حماقت زندگی می کند, است بنابراین عاقلانه به عنوان او فکر می کند نمی.

فرانسوا د لا Rochefoucauld




L’Antica Focacceria San Francesco… un angolo di Sicilia coraggiosa a Milano

چند وقت پیش، در مقابل یک لیوان شراب, با دوست من انزو داستان خوب برای گفتن صحبت کردیم, کسانی که من دوست دارم. ناگهان او به من گفت: شده است به L 'Antica Focacceria San Francesco?

با وجود خودم من تا به حال به اعتراف است که هیچ…  او بی درنگ به من گفت که این یک داستان برای من بود. انزو به ما می گوید اغلب, او به خوبی می داند که من از مردم که برای آرمان خود مبارزه پرشور, برای آزادی خود, برای احساسات خود را! خوب, حتی اگر بر روی هدف, چند شب بعد من در سراسر یک فرصت برای اصلاح آمد, و به من می گویند… pronti شما!

ورود به اتاق من با مردم بسته بندی شده بود. پس از سلام های اولیه من کمی نگاه’ در مورد متوقف کردن چشم من در خوراک بر روی صفحه نمایش. او متوجه علاقه من به جان, gentile direttore di sala che si offrì di accompagnarmi nella visita del locale. Inconsapevole a cosa andava incontro fu sottoposto alle mie consuete mille domande. من باید بگویم من قادر به ارضا حس کنجکاوی من تقریبا به طور کامل بود. من می گویم تقریبا, به دلیل برخی از به طور مستقیم به مالک به دادگاه تجدید نظر, وینچنتزو Conticello.

من او را به معنای علامت در مرکز ورودی در مقر پالرمو خواسته. او توضیح داد که او را به عنوان ریه بود, مواد تشکیل دهنده کلید مورد استفاده برای چاشنی زدن کیک, که متفاوت از ما چگونه آن را می دانم, trattassi di pane farcito che prende il nome di “focaccia schietta o maritata”.  Fu inventata nel 1851 dall’antica focacceria “maritando” la focaccia schietta (ریکوتا, پنیر و گوشت خوک), با طحال و ریه گوساله ورقه شده.

شما باید بدانید که قدیمی focacceria سنت فرانسیس در محله "جوراب" در پالرمو به دنیا آمد, محل استراتژیک کسب و کار مافیا. اجازه دهید بحث در مورد با توجه به قدیمی ترین محلی متولد شده در ایتالیا 1834Questa collocazione diede adito a minacce che negli anni furono disattese grazie alla determinata volontà della famiglia Conticello. وضعیت تغییر زمانی که خواسته های توری به طور رسمی شکل در زمان 2005 از طریق اخاذی. پایداری در دادن نیست، در به باج گیری منجر به شکایت و بهره برداری است که با برچیدن اموات سازمان به پایان رسید, و به یک فرایند برای direttissima.

نتیجه طبیعی یک زندگی کنترل شده تحت محافظت بود. من این هنگام پایین رفتن در سفر من به طبقه پایین متوجه, من احساس تماشا به طوری غیر معمول به من. من متوجه شدم بعد از آن با وینسنت چت, che per lui e per la sua famiglia la vita era ormai cambiata. این رخ داده است خود به خود از او بخواهید اگر او تا به حال وسوسه شده است که در شرایط. Tirando fuori dalla tasca un proiettile mi rispose che non avrebbe mai tradito chi prima di lui ha combattuto per la libertà. L’Antica Focacceria San Francesco si è prefissata grandi sfide…  برای 2015 در نظر دارد برای باز بیست و پنج مکان در اروپا و در سایر نقاط جهان.

من ادعا متقاعد شده است که خیانت به آرمان های خود است مانند خیانت به خود. این همیشه آسان نیست به راه رفتن در مسیر پر پیچ و خم تر,  اما هنگامی که شما باز تغییر افق دروازه, و راه به ضرب ...

                  “Pagare una volta significa diventare schiavi per sempre”

پس’ وینچنتزو Conticello گفت: هیچ به توری ...




Un'eterna عاشقانه all'Osteria senz'Oste

من عاشقانه ابدی هستم, من همیشه خواهد بود و هیچ نمی تواند راه من از بودن تغییر, capito ormai L 'هو. برخی در ابرها زندگی می کنند, دیگران را در عالم رویا زندگی می کنند. من هستم…

من این قضیه را به شما شور و شوق من درک وقتی که یک شب با یک فرد من رفتم برای دیدن سیمون Toninato, یک آشپز تبدیل شده است دوست عزیز. Dovete sapere che da un anno in qua il mio modo di pormi alle persone è molto cambiato.

زندگی ما را با موانع گاهی اوقات غیر قابل عبور, اما اگر شما موفق به صعود بر شما شروع به دیدن چیزهایی با چشم های مختلف, ci si toglie quella patina che ci offusca la mente e che non ci permette di dare il giusto peso alle nostre scelte. Tutto diventa più leggero, و تنها بحث قلب باز با مردم یک کشف واقعی از زندگی می شود. من در حال حاضر زندگی می کنند تا.

ترویزو

Valdobbiadene

ما شروع به چت با سیمون داستان ما. پس از گوش دادن به برخی از گزیده ای از زندگی من به من گفت که من کاملا به حال برای رفتن به میخانه: Osteria senz'Oste.

آره من بشنوم که می گویند: "سیمون باید تصور می کردند که شما نیاز به نوشیدن !"اما من به شما بگویم noo! Quest’Osteria nel cuore della meravigliosa Valdobbiadene مکانی برای رمانتیک ها مثل من است, مکان ایده آل برای خیال بافی!

اما در حال حاضر من می خواهم برای گفتن ... چرا که من وجود دارد به طور جدی رفت!

با سفید آب نبات من, صد تن از macchinina, یک روز صبح در مدت کوتاهی پس از من در این جهت به سمت چپ. Giunta finalmente a Valdobbiadene non fu facile trovarla. Dopo aver vagato su e giù per stradine impervie, با این حال، با بهره گیری از نمایش خیره کننده, I نشانه نشان دیدم. آه کشیدن هیجان زده I خودرو را در فضاهای مناسب پارک شده, قرار داده شده بین ردیف از درختان مو.

parcheggio-osteria-senzoste

Il parcheggio tra i filari all’Osteria senz’Oste

در حالی که راه رفتن در اینجا و من این عکس را به ضرب گلوله برای جلوگیری از تصاویر زیبا که چشم من پر. سپس, من در جاده های کوچک است که من نشان داد جهت دیدم, e pian piano salii. Quando arrivai in cima rimasi a bocca aperta.

من در مقابل یک خانه روستایی معمولی تنها بود, با مجموعه ای از حلق آویز ذرت بر روی دیوار, گیاهان در تخت گل, و یک درب چوبی قدیمی است که گسترده پس از فکر باز.

losteria-senzoste-5

Osteria senz'Oste

ورود, بیان من در مقابل خانه خانواده دهقان به نوعی از زمان خوب مسحور شد. همه چیز در جهت کامل بود: محل سفال در قفسه, برش تخته های چوبی به خصوص برای استفاده طراحی شده, و غیره در خدمت به خود را تازه کردن.

بعد از من نگاه کمی در اطراف من پیدا کردم جهت مناسب به وضوح در جدول مشخص شده اند. سپس, هنوز ناهار نداشته است, mi organizzai uno spuntino servendomi da sola come se fossi a casa. Su ogni prodotto accuratamente conservato c’era l’indicazione del costo. بدیهی است, که در قلب Valdobbiadene, من خودم ریخت و یک لیوان Prosecco.

osteria-senzoste-3

من در صلح با جهان بود…

در آن فضای بار دیگر من در صلح با جهان بود. ناگهان تصمیم گرفت که وارد یک مرد از توانا. من او را با چشم خود را به دنبال او به عنوان, من من به خودش در مورد کارهای روزمره, در روشنایی شومینه مشغول بود.

من تا به حال زحمت نیست به نگاهی, forse per rispettare la mia intimità con quel luogo. من به او نگاه کرد و گفت،: "دوستان, خوشبختانه، است که به انجام خود…" من توجه خود را به خود جلب کرد, e di scatto si girò guardandomi un po’ stranito. من به یاد داشته باشید که دقیقا چگونه از آن اتفاق افتاد, اما او شروع به من کمی از عمر خود را بگویید.

این یک سیرک که در برلین متولد شد, پس از از دست دادن خانواده, incontrò fortuitamente la persona ideatrice di questo progetto. او به گوش, و قبول دعوت او به دنبال در ایتالیا. با وجود این نگاه کمی غمگین, او به من گفت که او خوشحال بود که انتخاب. صلح از محل به او اجازه داد برای پیدا کردن صلح خود.

Così come arrivò se ne andò. Lo seguii fino a quando lo vidi sparire all’esterno. متفکر من از افکار من را تکان داد من می دانم که زمان آن بود که به. استراحت همه چیز کاملا در جهت به من پیدا کرده بود, و من به حساب تنهایی, قرار دادن پول در یک بانک کوچک به طور خاص برای استفاده آماده.

dedica-agli-italiani

Prima di uscire vidi il libro delle dediche e decisi di farne una anch’io. این اثبات از آمدن من از فکر من این بود, fermamente convinta che la gente Italiana, یکی از واقعی, مردان افتخار و شور. من آن را نوشتم به وضوح, به این دلیل که Osteria senz'Oste افتخار شهادت است.

Seguici

Vuoi avere tutti i post via mail?.

Aggiungi la tua mail: