علاقه, هدایت این وبلاگ نویس. وای بر کسانی که از دست داده, اما وای همچنین به کسانی که از آن سوء استفاده!
من در حال حاضر فکر می کنم همه می دانند چه وبلاگ, یک یادداشت در شبکه متولد شده از شور و شوق, که در آن به ارسال و به اشتراک گذاری از طریق شبکه های اجتماعی, آنچه که ما عشق را به زندگی می کنند. پدیده ای که از اواخر 90s توسعه, و تا به تغییرات اساسی در راه مردم در وب ارتباط برقرار کمک. فضای شخصی رایگان از محدودیت, که در آن به دادن دریچه به افکار خود و خلاقیت خود را. ظرف واقعی, پر از زندگی و احساسات.
با توجه من, منظور من از وبلاگ, من نمی دانم چه مدت. این فقط یک مرحله از زندگی من است که به من اجازه می دانم و یادگیری, بلند شدن پس از سقوط. برای برخی از, من می دانم که من به برخی از داستان است که من زندگی کرده اند گرامی, چاپ آنها بر روی صفحات کاغذ, همسفران غیر قابل تعویض, می گوید: زمان آینده.
این همه به آنچه? شاید به می گویند که آن شور و شوق است که ما را با خودرو است? برخی از, وای بر کسانی که از دست داده, اما وای همچنین به کسانی که از آن سوء استفاده! احساس را به دلیل گرفته, خطر ابتلا به تکراری بودن, من همچنان در مورد این ارسال در فضای شخصی من, برای روشن است که شور باید مورد استفاده قرار گیرد, fraintesa شمال شرقی.
این تفکر من است, افسوس, متاسفانه, به واقعیت چیز مربوط نیست. من وبلاگ نویس, دوست داشت و انتقاد, کسانی که خود را با سفارشی کردن آنچه انجام می دهند مرتکب, کسانی که در شرکت خود قرار می کند انرژی کمی, که به معنی درون خود را حرکت, مجهز به دوربین ها و فن آوری به اشتراک گذاشتن. آنها هستند که با استفاده از همه وقت آزاد می باشد, اغلب تعطیلات خود را, مطالعه و نوشتن در ساعت غیر منتظره ترین.
برخی آنقدر خوب به تحقیق می شود و توسط کسانی که نیاز به شناخته شده باشد تماس, اغلب بدون درک. این نقطه است. اجازه دهید به شما چند قسمت که من درگیر بگویید, و ساخته شده است که من تقریبا از دست دادن به ادامه در جهانی که در آن حیله گری غالب. این در حالی است, چون من تمام نشده است.
مورد اول. چند سال پیش من به داستان های شخصی از زندگی یک قلعه معروف برگامو به تماس گرفته شد که در آن شما رستوران. پس از آنها شناخته شده است و داستان های خود علاقمند شده اند, I انتساب قبول. آنها هنوز هم نیاز بود یک زن و شوهر از جلسات به جمع آوری مواد مورد نیاز من. برای حمایت از این, من از آنها خواستم بازپرداخت برای زمان و ماشین سفرهای. بدون پاسخ, پس از آن به حالت تعلیق همکاری.
با توجه به مورد. Circa un anno fa, من در یک سه روزه تور وبلاگ نویس دوره مربوط به ارتقاء از قلمرو در ونتو درگیر شد, دقیقا به ترویزو, یک شهرستان است که من بسیار دوست دارم به ریشه های من. من 'البته با ما نوشت چرا که یک عکاس که ما را هدایت وجود دارد. این به بازپرداخت هزینه های سفر توافق شد. ماه گذشت, وعده ادامه, اما هیچ چیز. من تقریبا استعفا داده بود،, وقتی که, نسبت به اواسط ماه اوت, من دوباره وعده داده بود بازپرداخت هزینه های قبل از انقضای ماه متحمل. هنوز هیچ چیز, و یا بهتر, تقریبا مسخره. عشق من است و از بسیاری از, و از این آقایان به عنوان ما تماس بگیرید?!
دیروز, پس از فوران من, در بسیاری از خصوصی به من گفته اند به زندگی می کنند موقعیت های مشابه. حمل سخنان یک دوست: “سینتیا, اگر شما ارسال, شاید انجام این کار به نفع همه ما, بسیاری از چیزهایی که به دور بماند, در حال حاضر آن را مد روز است به آسیب وبلاگ نویسان بیشتری نسبت به خوب صحبت می کنند.“
من قول دادم که من.